این سخن را در آسمان باید نوشت : با تو در دوزخ مدام ، بی تو هرگز در بهشت
اگرچه نازنینان را وفا نیست / گلستانی چو باغ آشنا نیست / اگر بر چرخ هفتم پا گذارم / دلم یک لحظه از یادت جدا نیست
با اینکه سیم کارتت اعتباریه ولی معرفتتون دایمه ی
به شکرانه ی عشقت قدم تو دلت میذارم بلکه قلب بی پنهام آروم بگیره
آدما برای هم مثل یه کتابن ، وقتی به آخر میرسن میرن سراغ یکی دیگه ، یامون باشه برای همه تند تند ورق نخوریم
قسم به شراب که رنگ خون است ، قسم به خون که رنگه قبله ، قسم به قلب که جایگاه توست ـ دوستت دارم
هرگز در قلب کسیو قفل نکن وقتی کلیدشو نداری
عشق یعنی همچو من شیدا شدن / عشق یعنی فطره ی در دریا شدن / عشق یعنی دیده بر در دوختن / عشق یعنی در فراقش سوختن
عجب روزگاریه ، دل مال منه ، تو سینه ی منه ، اما واسه تو می تپه
خاطره را به دست فلبم میپارم که با تپش آن هر لحظه به یاد تو باشم
شب شرابی خوردمو مستی مرا در برگرفت / دوریت آمد به یادم هستیم آتش گرفت
مرداب برای به دست آوردن نیلوفر سال ها میخوابه تا آرامش نیلوفر به هم نخوره پس اگه کسیو دوست داری ، برای داشتنش سال ها صبر کن
آرام بخوان چون آهسته نوشتم / بی پروا بخوان چون از خود نوشتم / نزدیک کسی نخوان چون تنها نوشتم / از دل بخوان چون با دل نوشتم دوستت دارم