مهر 1388 - خنده بازار
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
زیور دانش احسان است . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
خنده بازار
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» مدیر انتقال خون یزد اخراج شد

مدیر پایگاه مرکز انتقال خون یزد برکنار شد

سازمان انتقال خون ایران با اعلام پوزش رسمی ازتمامی هموطنان بویژه اهدا کنندگان خون اعلام کرد: مدیر پایگاه مرکز انتقال خون یزد برکنار شد .

به گزارش ایرنا، شب گذشته دربرنامه خبری 30: 20 از شبکه دوم سیمای جمهوری اسلامی صحنه ای از صوری و نمایشی بودن اهدای خون توسط مدیر پایگاه و مسوول امور اهدا کنندگان مرکز انتقال خون استان یزد را پخش کرد .

روابط عمومی سازمان انتقال خون ایران روز یکشنبه با انتشار اطلاعیه ای که نسخه ای از آن به ایرنا نمابر شد اظهارداشت : مدیر پایگاه انتقال خون یزد به علت تخطی از موازین اخلاق پزشکی از سمت خود عزل و به خدمت وی در سازمان انتقال خون پایان داده شد.

درا ین اطلاعیه آمده است : دکتر " سید علی خدایی" به عنوان مدیریت پایگاه انتقال خون یزد منصوب شد و همچنین مسوول امور اهدا کنندگان پایگاه یاد شده به علت عمل مشابه با مدیر پایگاه ، از کار معلق و برای رسیدگی موضوع به هیات تخلفات اداری معرفی شد .

در بخش دیگری از این اطلاعیه آمده است : مدیر یاد شده از اهدا کنندگان مستمر است . پخش گزارش اهدای خون نمایشی ایشان ، به نظر می رسد که از مصادیق شوخی خبرنگاران با مدیران دستگاه ها باشد که اگر چنین قصدی وجود داشته می بایست ، در ابتدای پخش این گزارش ، جدی نبودن آن اعلام می شد که چنین کاری صورت نگرفت .

سازمان انتقال خون ایران دراین اطلاعیه متذکر شده است: مراتب انتقاد شدید خود را از این حرکت شیطنت آمیز و مخرب خبرنگار برنامه خبری 30: 20 اعلام کرده وبه برنامه سازان صدا و سیما متذکر می شود که در شان رسانه ملی نیست که برای محبوبیت و جذابیت یک برنامه خبری آن را تا سطح یک نشریه زرد تنزل دهند.

در این اطلاعیه تاکید شد: مقتضی است مسوولان برنامه خبری 30: 20 هر چه سریعتر نسبت به جبران این اشتباه ( سهوی یا عمدی ) اقدام نمایند تا شاید لطمه ای که به اعتماد اهدا کنندگان خون وارد شده اندکی ترمیم شود.

نظرات کاربران:


نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » آیناز ( یکشنبه 88/7/12 :: ساعت 8:13 عصر )
»» داستان این مرد را میشناختم

داستان  :این‌ مرد را می‌شناختم‌

 

این‌ مرد را می‌شناختم، می‌خواست‌ زنش‌ را ترک‌ کند. خودش‌ نمی‌دانست‌ که‌ می‌خواهد زنش‌ را ترک‌ کند. نمی‌دانست‌ چه‌ می‌خواهد. پیراهن‌ سبز می‌پوشید و کراوات‌ قرمز می‌زد. جوراب‌ زرد به‌ پا می‌کرد. موهایش‌ خیلی‌ زود سفید شده‌ بود. هیچ‌وقت‌ تاس‌ نمی‌شد. چشم‌های‌ تیز و تیره‌ای‌ داشت‌ و هر کس‌ را می‌دید با او گرم‌ می‌گرفت. این‌ مرد را می‌شناختم‌ که‌ می‌خواست‌ زنش‌ را ترک‌ کند. به‌ بدترین‌ وضع‌ می‌خواست‌ او را رها کند. می‌خواست‌ آزاد باشد. نمی‌دانست‌ آزادی‌ چیست. فقط‌ آن‌ را می‌خواست. قهوه‌ را بی‌شیر و تلخ‌ می‌خورد. آنقدر شراب‌ قرمز می‌خورد تا بترکد. خود را روی‌ دریا حس‌ می‌کرد. این‌ مرد را می‌شناختم‌ که‌ می‌خواست‌ زنش‌ را ترک‌ کند تا آنکه‌ از دوستی‌ که‌ زنش‌ را می‌شناخت،‌ شنید که‌ زنش‌ می‌خواهد او را ترک‌ کند. ناگهان‌ تصمیم‌ گرفت‌ او را نگه‌ دارد. ناگهان‌ رها کردن‌ مال‌ دیگران‌ شد، مردان‌ دیگر و همسران‌ دیگر، نه‌ او یا زنش، نه‌ آقا امکان‌ ندارد.

این‌ مرد را می‌شناختم‌ که‌ می‌خواست‌ زنش‌ را ترک‌ کند. مرد کوتوله‌ای‌ بود، مردی‌ بی‌مو، مردی‌ که‌ چکمه‌ کابویی‌ می‌پوشید تا قدش‌ بلند شود. فکر ترک‌ کردن‌ زنش‌ هم‌ برای‌ او سخت‌ بود، زیرا زنش‌ زیبایی‌ چشمگیری‌ داشت، دست‌کم‌ به‌ چشم‌ او زیبا می‌آمد، بالابلند، چشم‌ و ابرو مشکی‌ با چشم‌های‌ درشت. صدای‌ نرم‌ و مخملی‌ داشت، به‌علاوه‌ همه‌ این‌ها، او را دوست‌ داشت‌ که‌ نباید دلیل‌ ترک‌ کردن‌ او باشد، اما بود. این‌ مرد را می‌شناختم‌ که‌ می‌خواست‌ زنش‌ را ترک‌ کند. مرد چاقی‌ بود و دلیل‌اش‌ هم‌ همین. وقتی‌ زنش‌ را دید لاغر بود. اما سال‌ به‌ سال‌ زن‌ برایش‌ پخت‌وپز کرد، لباس‌ می‌شست، خرید می‌کرد و نظافت‌ خانه‌ را به‌عهده‌ داشت‌ تا آنکه‌ از کباب‌ و سیب‌زمینی‌ پخته‌ و سبزی‌های‌ سرخ‌ شده‌ و بیسکویت‌های‌ خانگی‌ و کیک‌های‌ خامه‌ای‌ و غذاهای‌ دیگری‌ که‌ روزی‌ دو وعده‌ بار می‌گذاشت‌ و تعطیلات‌ آخرهفته‌ سه‌ وعده‌ حسابی‌ پروار شد و باد کرد و در آستانه‌ی‌ مردن‌ قرار گرفت، اما نتوانست‌ عادات‌ پخت‌ و پز او و عادت‌ پرخوری‌ خودش‌ را عوض‌ کند تا آنکه‌ مُرد. مرد دیگری‌ را می‌شناختم‌ که‌ می‌خواست‌ زنش‌ را ترک‌ کند. مثل‌ مرد اول‌ بود که‌ نمی‌دانست‌ می‌خواهد زنش‌ را ترک‌ کند، مثل‌ مرد بعدی‌ بود که‌ قهوه‌ بی‌شیر و شکر و شراب‌ قرمز می‌خورد. مردی‌ مثل‌ بعدی‌ بود که‌ می‌خواست‌ زنش‌ را نگه‌ دارد، چون‌ فکر می‌کرد که‌ باید زن‌ را نگه‌ داشت. مثل‌ مردی‌ بعدی که‌ می‌شناختم‌ که‌ می‌خواست‌ زنش‌ را ترک‌ کند. این‌ مرد می‌خواست‌ زنش‌ را ترک‌ کند چون‌ زنش‌ او را دوست‌ داشت. البته‌ او خبر نداشت. می‌دانست‌ که‌ دوستش‌ دارد اما نمی‌دانست‌ عشق‌ او باعث‌ شده‌ تا بخواهد رهایش‌ کند. هیچ‌چیزی‌ نمی‌دانست، حتی‌ این‌ که‌ می‌خواهد ترکش‌ کند. مردی‌ بود که‌ می‌خواست‌ زنش‌ را ترک‌ کند و نمی‌دانست. از بس‌ آنقدر قهوه‌ بی‌شیر و شراب‌ قرمز خورد تا آنکه‌ مثل‌ مردِ‌ چاق‌ مُرد. مردی‌ را می‌شناختم‌ که‌ می‌خواست‌ زنش‌ را ترک‌ کند چون‌ فکر می‌کرد شوهر بودن‌ چیز مسخره‌ای‌ است‌ و برخلاف‌ مردانی‌ که‌ می‌شناختم‌ و می‌دانستم‌ که‌ می‌خواهند زنشان‌ را ترک‌ کنند، این‌ یکی‌ عملاً‌ ترک‌ کرد، اما از ترک‌ او چیزی‌ نگذشته‌ بود که‌ یکی‌ دیگر گرفت‌ و فوراً‌ می‌خواست‌ او را هم‌ ترک‌ کند، اما نکرد، زیرا دفعه‌ دومش‌ بود و می‌دانست‌ که‌ امیدی‌ نیست‌ پس‌ بار دیگر شوهر شد و مثل‌ مردهای‌ دیگری‌ که‌ می‌شناختم‌ و می‌خواستند زنشان‌ را ترک‌ کنند، رفتار کرد. مردی‌ را می‌شناختم‌ که‌ می‌خواست‌ زنش‌ را ترک‌ کند و یک‌ روز عصر ناگهان‌ روبه‌روی‌ ایوان‌ پیاده‌روی‌ کافه‌ کوچکی‌ نشست‌ و دید که‌ آشفته‌ است‌ و مشکوک‌ و با آرایش‌ غلیظ‌ هم‌خوان‌ با بلوز ساتن‌ گل‌بهی‌ و کت‌ چرمی‌ مشکی‌ براق‌ نشسته‌ و توی‌ قهوه‌اش‌ شکر می‌ریزد، گوشه‌ بسته‌ آبی‌ کاغذی‌ را با شست‌ و سبابه‌ گرفته‌ و تکان‌ می‌دهد تا آن‌ را پاره‌ کند و بریزد. نشست‌ و تماشایش‌ کرد که‌ شیرینی‌ تر را با انگشت‌ می‌خورد و ذره‌ای‌ باقی‌ نگذاشت‌ و انگار شکافی‌ از نومیدی‌ در قلبش‌ دهان‌ گشود.

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » آیناز ( دوشنبه 88/7/6 :: ساعت 10:28 عصر )
»» علی کریمی آرزویش را برآورده کرد

علی کریمی در کنار مرتضی مه زاد

مرتضی مه زاد جوان بیمار شمالی شنبه شب در در شبکه سوم ملاقات با علی کریمی را جز آروزهای بزرگ خود برشمرد و ساعاتی بعد به لطف احسان علیخانی در یکی از رستوانهای شهر تهران به آرزویش رسید.

داستان از این قرار بود که برنامه پربیننده و معنوی ماه عسل با اجرای احسان علیخانی بار دیگر در ماه رمضان مهمان خانه های روزه داران شد تا این بار میزبان یکی از قد بلندترین مردان خاور میانه باشد.

آرزوی جوان روستایی

ماه مبارک رمضان در پیش بود و احسان علیخانی در تدارک برنامه ای ویژه برای ساعات افطار. مجری جوان تلویزیون که در اجرای برنامه های مناسبتی تبحر خاصی دارد، به صورت اتفاقی نشریه ای محلی را می بیند که در آن با یک جوان بیمار شمالی مصاحبه شده است. جوان ساده و صادقی که قد او به خاطر عملکرد نامناسب غدد داخلی و تشخیص نادرست پزشکان بسیار بیشتر از حد متعارف رشد کرده و به 50/2 متر رسیده است.

حال آنکه وی به لحاظ مالی هم در شرایطی نیست که از پس هزینه های سنگین عمل جراحی برآید. مرتضی مه زاد در گفتگوی خود با نشریه محلی از آرز وهایش یاد کرد و داشتن یک دستگاه کامپیوتر و ملاقات با علی کریمی را در زمره آرمانهایش برشمرد. همین مسئله جرقه ای در ذهن علیخانی زد تا مه زاد را مقابل دوربین بیاورد و ترتیب ملاقات وی با جادوگر استیل آذین را هم بدهد.

کریمی و مرتضی مه زاد در کنار یکدیگر

مرتضی مه زاد در ماه عسل

شنبه 7 شهریور ،استودیو 11 شبکه سوم، مرتضی همراه با مادر خود جلوی دوربین قرار گرفته و صادقانه حرف می زد. از زحماتی که مادرش کشیده می گوید و از آرزویی هایی که مدتهاست روزها را به یاد آنها شب می کند؛ او می گوید من سه آرزوی بزرگ دارم: «خیلی دوست دارم علی کریمی را از نزدیک ببینیم. البته هنوز مشکل مسکن دارم و دوست دارم این مشکل نیز حل شود. مشکل دیگر که سالها مرا اذیت می کند کفش هایم است که هنوز نتوانسته ام کفشی به اندازه پایم پیدا کنم.

علی کریمی که آن شب از قضا برنامه ماه عسل را دیده بود و می دانست دیدن او بزرگ ترین آرزوی مرتضی بوده با هماهنگی احسان علیخانی تنها چند ساعت بعد و پس از اتمام برنامه به سراغ این جوان بیمار می رود تا حداقل یک از آرزوی های جوان شمالی را برآورده کند.

رؤیایی که جوان صادق شمالی همواره در شوق تحقق آن بود و زمانی که قصد خروج از تلویزیون را هم داشت به آن می اندیشید اما هرگز فکر نمی کرد به همین زودی آرزویش رنگ واقعیت به خود بگیرد. مرتضی در پایان برنامه از سوی علیخانی دعوت به صرف شام شد و همراه با هم راهی رستورانی در خیابان سئول شدند. جایی که علی کریمی انتظار ورودشان را می کشید!

....... و چقدر زیبا بود لحظ های که مرتضی سرشار از شوق تحقق آرزویش بود و کریمی خوشحال تر از وی که توانسته دل یک هموطن را شاد کند.

کریمی و مرتضی مه زاد به همراه احسان علیخانی

مهرزاد وقتی دید کریمی رو به روی او نشسته با ذوق و شوق خاصی به سوی قهرمان محبوبش رفت تا کریمی او را در آغوش بگیرد. شاید مرتضی هرگز باورش نمی شد فوتبالیست محبویش را به این زودی می بینید.

کریمی با این حرکت ثابت کرد که انسانیت همچنان نفس می کشد و شاد کردن دل یک بیمار ایرانی آن هم در این ماه مبارک چقدر می تواند در روحیه هموطنش تاثیر گذار باشد.

کریمی خصوصیان خاص خودش را دارد. علی پسر پاک ، صریح اللهجه و خوش قلبی است که خیلی بی سر و صدا به دیگران کمک می کند و همه تلاشش را می کند تا کسی چیزی نفهمد.

صحبت در گوشی کریمی با مرد 247 سانتی‌متری

کریمی وقتی متوجه دوربین روشن برنامه ماه‌عسل شد، طبق معمول همه تلاشش را کرد تا صحبت‌هایش به طور مخفیانه با مرتضی ردوبدل کند و جالب اینکه مرتضی نیز مشتاقانه با کریمی صحبت می‌کرد تا رسیدن به خیال و رویا را لمس کند.

برو بچه‌های خونگرم ماه عسل حتی در همان لحظات هم به دنبال برآورده‌کردن آرزوهای دیگر مرتضی بودند، آخر مرتضی پس از هفت سال خانه‌نشینی و گوشه عزلت گزیدن قبول کرد تا به دعوت احسان علیخانی جلوی دوربین حاضر شود و این بود که ماه عسلی‌ها برای او سنگ تمام گذاشتند. در همینچن چند روز گذشته از سوی سازمان بهزیستی به شرایط اسکان مرتضی سروسامانی داده شد و مرتضی به شوخی در مورد پای بزرگش با کریمی صحبت کرد. پس از این بود که شنیدیم مسوولان فرمانداری مازندران هزینه ساخت کفش‌های بزرگ و خاص مرتضی را تقبل کردند و حتی قرار شد که کفش‌ها تا امروز تحویل مرد دویست و چهل و هفت سانتی‌متری داده شود.

بروبچه‌های پشت صحنه می‌گفتند مرتضی از ناحیه پا هم مشکل دارد... می‌گفتند یکی از پاهای مرتضی از پای دیگر 10 سانتی‌متر کوتاه‌تر است و اگر شرایط مهیا شود، مرتضی می‌تواند با انجام عمل جراحی بار دیگر تناسب پاهایش را برقرار کند. مرتضی با کریمی در مورد وزنش صحبت می‌کرد... می‌گفت که اگر مشکل پاهایش برطرف شود، می‌‌خواهد بسکتبالیست شود! مرتضی عاشق ورزش است و کریمی به او قول داد که اگر مرتضی بسکتبالیست شود برای تماشای بازی‌اش به استادیوم برود. راستش دلمان طاقت نیاورد که در این مورد چیزی بپرسیم ولی می‌گفتند عمل‌های جراحی که تاکنون روی مرتضی انجام شده چندان رضایتبخش نبوده و به همین دلیل است که مرتضی هر روز به آسمان نزدیک‌تر و از زمین دورتر می‌شود. کریمی وقتی فهمید که مرتضی برای انجام عمل جراحی مشکل دارد، حتی قول‌هایی در مورد این موضوع داد ولی نکته جالب این بود که کریمی تمام تلاشش را کرد تا بقیه چیزی در این مورد نشنوند. علی صحبت‌هایش را در نهایت بی‌ریایی و دوری از جنبه تبلیغی‌اش انجام داد تا نشان دهد بیشتر از هنر فوتبال، هنر انسان‌دوستی را بلد است.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » آیناز ( دوشنبه 88/7/6 :: ساعت 10:28 عصر )
»» جدول زمانی کامل لیگ برتر 88-89 مسابقات فوتبال رفت و برگشت - نرم

به نام او...

جدول زمانی کامل لیگ برتر 88-89 مسابقات فوتبال رفت و برگشت - نرم افزار موبایل جاوا


برنامه کامل لیگ برتر ایران فصل ?? که شامل ?? هفته کامل می باشد. قبلا کتاب نیم فصل در سایت قرار گرفته بود ولی این کتاب کاملترین کتاب موجود یعنی ?? هفته ( دور رفت و برگشت ) را شامل می شود که در سایت دانلود 98 به صورت رایگان در اختیار شما قرار گرفته است.

برنامه کامل لیگ برتر ایران فصل 88

امکانات:
?/ برنامه کامل ?? هفته (رفت و برگشت)
?/ برنامه کامل ?? هفته به تفکیک هفته

?/ برنامه کامل ?? هفته به تفکیک تیم ها ( هر ?? تیم)





فرمت : جاوا
دانلود برنامه | با حجم : ??? کیلو بایت
رمز فایل : www.kar20.ir

منبع:http://download98.org/2009/07/-88-89--.php



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » آیناز ( دوشنبه 88/7/6 :: ساعت 10:28 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

اس ام اس عاشقانه داغ
اس ام اس عاشقانه 1389
پیامک
اس ام اس عاشقانه و جملات عاشقانه
اس ام اس عاشقانه و عارفانه
اس ام اس عاشقانه داغ
اس ام اس عاشقانه 1389
پیامک
اس ام اس عاشقانه و جملات عاشقانه
اس ام اس عاشقانه و عارفانه
اس ام اس جدید آذر ماه | اس ام اس جالب
اس ام اس عاشقانه| آذر ماه88
اس ام اس جدید / جالب / سرکاری
*********موضوعه زنو و شوهر**********
فاله پرنده
[همه عناوین(251)][عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 28
>> بازدید دیروز: 15
>> مجموع بازدیدها: 675643
» درباره من

خنده بازار
آیناز
رنگارنگ ، جوک ، لطیفه ، عکس، هرچی دلت می خواد با تشکر: آرمیون

» پیوندهای روزانه

پرسش مهر 8 [136]
مسائل جنسی [1377]
روانشناسی آیناز [244]
[آرشیو(3)]

» فهرست موضوعی یادداشت ها
ترک[3] . دختر[2] . دختر خاله . دوست پسر . دوستی . دولت . سخنان حکیمانه . سرزمین . طلا . عروس . عشق . عید قربان . فوتبال . قلعه . مهربان . نظر . جیغ . جیگر . چهارشنبه . حسین فهمیده . حمام . خودکار . دانشجو . اس ام اس تبریک خنده دار عید قربان ، اس ام اس جدید برای تبریک عید . اسکندر . اصفهانی . امریکا . برو . بودا . بیرجند .
» آرشیو مطالب
عکس
متفرقه
اس ام اس و جوک
شعر
داستانه های جالب
دی 1387
آذر 1387
بهمن 1387
اسفند 1387
اردیبهشت 1388
فروردین 1388
مهر 1388
خرداد 1388
آبان 1388
آذر 1388

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
عاشق آسمونی
لنگه کفش
سایت اطلاع رسانی دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
جمله های طلایی و مطالب گوناگون
%% ***-%%-[عشاق((عکس.مطلب.شعرو...)) -%%***%%
انجمن تخصصی نرم افزارهای موبایل و اطلاعات کاربردی
کـــــلام نـــو
کلبه عشق
.: شهر عشق :.
**عاشقانه ها**
ختم قرآن ، ختم صلوات --- توشه آخرت
تنهاترین عاشق
ژئوماتیک
کتابدار فردا
حرفهای شیرین
فرهنگی
عدالت جویان نسل بیدار
غلط غو لو ت
دوزخیان زمین
شایگان♥®♥
عاشق دلباخته
ESPERANCE
سروش بهاری
همسفر عشق
OnlyPersPolis
افرایش صدای گوشی+راه کسب درآمد از اینترنت+عکس بازیگران خانم خارج
عمو اکبر
مشکی رنگه عشقه
lovlyworld
انذار فی کبرا11
کبوترانه
توهمات قرن 21
دیــار عـاشقـان
اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار
پرواز
موتور سنگین ... HONDA - SUZUKI ... موتور سنگین
((( بهترین سایت دانلود موزیک )))
تا ریشه هست، جوانه باید زد...
پرسش مهر 9
خدمت رسانی
اس ام اس عاشقانه
شادی(زمزمه های دلتنگی)
شهید محمدهادی جاودانی (کمیل)
عاشقان پرسپولیس
به سوی حقیقت
دانلود Download
مرگ شب
اس ام اس سرکاری اس ام اس خنده دار و اس ام اس طنز
Lovely
دنیا به روایت یوسف
جاده خدا
حمایت از ایران
به خود آییم و بخواهیم،‏که انسان باشیم...
مرا صدا کن شبی
محمد پرسپولیسی
یا ضامن آهو
diplomacy
دبیرستانیها
سایه
افسانه جومانگ

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان







» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» طراح قالب